شمع های معطر، دست هایی که لک جوهر روی اون ها شکوفه زده، شیفته داستان های یونانی، صبری برای کودک درونم، شونه ای برای ادم های گریون، واژه های در هم آمیخته شده، شیفته انیمه و زیبایی های بصری، نامه های نا تموم، آهنگ های ژاپنی، موهایی که آینده ی نارنجی شدن در انتظارشونه، قصه های قبل خواب، کارتون های بچگی، همزاد انه شرلی، مهر بی قید و شرط، و خشمی که در اغوش میکشم، ارزوی دیدن ساکورا های ژاپنی، تعریف و تمجید از دیگران، ساعت های مطالعه ی طاقت فرسا، رنگ های ملایم... نارنجی، زرد، صورتی! این منم، ثنا. آفتاب گردونِ انسان نمایی که هر کجا نور باشه من هم همونجام. ( و ابر ها رو فتح میکنم، به هر حال هم سفر نور هم باشی نیاز به چند تا قلعه ابری و پُف پُفی برای استراحت داری. )