سلام، صفحه‌ی سفیدی که همیشه منتظرمی، حالت خوبه؟ 

سوم مهر ماهه، اما واقعا تابستون و گرما می تونست بیشتر نسبت به این چند روز حس و حال پاییزی داشته باشه. به طور یه تیکه ابر میشه توی آسمون دید و این ناراحتم میکنه، اما وقتی برگای سبز رو می‌بینم که دارن تغییر رنگ میدن، حس میکنم هنوز هم میشه امید داشت. 

اصلا مضطرب نشدم، مدرسه رو میگم. یعنی خب "اصلا" که کلمه درستی نیست، منظورم اینه یه یاد داشت کوچولو گذاشتم توی مانتوم که هر وقت احساس کردم دارم بخاطر اجتماع مضطرب میشم، یا قراره وارد جمعیت بشم بخونمش. نامه خیلی نازیه و هر بار می‌بینمش دلگرم میشم، خیلی چکیده یه همچین چیزی نوشتن " اگه اشتباه کنی یا احساس کنی داری احمقانه رفتار میکنی، فاجعه ای به وجود نیومده، کمتر کسی اهمیت میده، و ارزش تو وابسته به این نیست، تایید نشدن از هر چیزی طبیعی تره و تو میتونی از پسش بر بیای" هرچند، خیلی مذبوحانه تر؟ بله. امسال خیلی اجتماعی تر شدم و احساس میکنم این بیشتر به من نزدیکه، میانگرایی واقعی.

درس خوندن رو دوست دارم، درس های ریاضی فیزیک واقعا به درد بخوره. باعث میشه ناخودآگاه استدلال های منطقی بیارم و حتی روی سلامت روانم هم تاثیر مثبت گذاشته. باعث میشه وقتی متوجه یه فکر یا باور منفی میشم، بتونم منطقی راست و ریست و هندلش کنم، و البته خیلی چیز های دیگه. گسسته و آمار تا ابد مورد علاقه هام می‌مونن، حسابان هم همینطور، شیمی هم همینطور.. حالا برای فیزیک اون آخرا شاید بتونم یه جایی باز کنم. وقتی فهمیدم فیزیک امسال ۶ فصله، واقعا فقط میخواستم بدونم با این باید چه غلطی بکنم‌.

اوه! زندگی کنکوری، خیلی حس عجیبی داره، اولین بازی که اینجا شروع به نوشتن کردم.. حتی انتخاب رشته هم نکرده بودم. و تادا! احتمالا اگه زمان همینجوری تند بگذره دفعه بعدی باید بیام و برات از دو تا بچه رو دستم بگم ( زبونم لال، حداقل تا ده سال آینده لطفا زبونم لال ) کنکوری بودن.. خب، داخل جوش قرار دارم، و اون استرس ها رو هم دارم.. اما می‌تونم کنترلش کنم و دارم سعی می‌کنم ازش مفید استفاده کنم. شاید چالش جدیدم اینه که چجوری یه ساعت بعد مدرسه شروع به درس خوندن کنم، واقعا روی مخم داره میره. و البته، امسال باید دشمنی دیرینه ام با فیزیک رو تموم کنم، اگه نمیخوام بدبخت و آواره خیابون بشم. آره، امیدوارم دفعه بعدی که میام، از این بگم که مشکلم باهاش برطرف شده. در آخر اگه غلط املایی ای داره شرمنده، به عنوان یه کنکوری ( شاید هم به عنوان یه ثنا ) فرصت یا حتی علاقه اینکه دوباره چیزایی که گفتم رو بخونم تا مبادا درست یا غلط باشه رو ندارم. دوست‌دار تو، ثنا.