فردا امتحان شبه نهایی حسابانه، و حدس بزن کی تازه ساعت نُه و نیم شب داره میره فصل دو از پنج فصل حسابان رو تموم کنه و قراره تا چهار صبح بیدار باشه؟ آفرین من.
پی‌نوشت : قالب >>>> مرسی میتسو.
دیلیم ( با فیلتر شکن بیاید. ) کلیک
حرف‌ها (۶)
پیشی کوچولو
- شنبه ۱ ارديبهشت ۰۳
- ۱۹:۵۳
منم دیشب رو به جامعه همین بودم. تهشم ریدم :)
بابا من همه سوالا و نمونه سوالای منودرسامو درست نوشتم بعد رفتم دیدم تو برگه به زبون مالیخویایی سوال نوشته شده. قیافم:😃😃
قابلتو ندارهههههTTTTT امیدوارم خوشت اومده باشه. یکمی وایب چای دارچین و کارامل داره یونو.. TTTT
))).. تو جادویی ترین کسی هستی که دیدم.
پیشی کوچولو
- دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۰۳
- ۱۸:۲۷
جادویی ترین کس ؟ کامان شوخی میکنی دیگه TT
نه خیر خیلی جدیییی.
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
وقتی فقط چند دقیقه مونده تا آفتاب غروب کنه بیا زیر درخت بید، دستت و روی تنه‌ی چوبیش بزار و چشمات و ببند.
به تنه‌ی پیر زمان بده تا همه‌ی زخم های روحت و ببینه، تا همه‌ی اونها رو حس کنه و لا به لای ریشه هاش یه اکسیر جادویی برای همه اون اتفاقات درست کنه.
وقتی آفتاب غروب کنه، کرم های شب‌تاب دورت حلقه می‌زنن و راه پلکانی ای که معلوم نیست از کجا اومده و نشونت میدن.
به کرم های شب تاب اعتماد کن و از پله ها پایین بیا، به قاب عکس خاطراتت که دورشون تار عنکبوت بسته خوب دقت کن، حتی می‌تونی دستت رو روی اون قاب عکس های خاک گرفته بکشی و زندشون کنی.
حالا بیا تصور کنیم، یه اتاقک چوبی و نقلی زیر درخت بید، قوطی های مربایی که روی میز کوچولوش چیده شده و دنیایی عروسک خرسی که روی تخت ولو شده، طرح چهارلنگه‌ای که بالشتکا و یه آباژور و کلی کرم شب‌تاب...
یه جا که می‌تونی از درس و مردم و اتفاقات، از وقتی که حتی دیدن نور خورشید هم آزار دهنده میشه فرار کنی، اینجا یه آدمک قرمز پوش هست که با یه بسته آب‌نبات همیشه منتظرته، همیشه =`>.
به تنه‌ی پیر زمان بده تا همه‌ی زخم های روحت و ببینه، تا همه‌ی اونها رو حس کنه و لا به لای ریشه هاش یه اکسیر جادویی برای همه اون اتفاقات درست کنه.
وقتی آفتاب غروب کنه، کرم های شب‌تاب دورت حلقه می‌زنن و راه پلکانی ای که معلوم نیست از کجا اومده و نشونت میدن.
به کرم های شب تاب اعتماد کن و از پله ها پایین بیا، به قاب عکس خاطراتت که دورشون تار عنکبوت بسته خوب دقت کن، حتی می‌تونی دستت رو روی اون قاب عکس های خاک گرفته بکشی و زندشون کنی.
حالا بیا تصور کنیم، یه اتاقک چوبی و نقلی زیر درخت بید، قوطی های مربایی که روی میز کوچولوش چیده شده و دنیایی عروسک خرسی که روی تخت ولو شده، طرح چهارلنگه‌ای که بالشتکا و یه آباژور و کلی کرم شب‌تاب...
یه جا که می‌تونی از درس و مردم و اتفاقات، از وقتی که حتی دیدن نور خورشید هم آزار دهنده میشه فرار کنی، اینجا یه آدمک قرمز پوش هست که با یه بسته آب‌نبات همیشه منتظرته، همیشه =`>.
منوی وبلاگ
موضوعات
- روزنهی نور (۳)
- امیدی به فردا. (۱)
آخرین نظرات
-
آی‌لین --
@میتسو ای بابا ای بابا.😂😭 -
پیشی کوچولو
@آی‌لین سالن عمومی ... -
پیشی کوچولو
از قالبی که برات زدم کپی بگیر برای خودتTT -
ناشناس
یک نفر اینجا با تموم ... -
آی‌لین --
یه فکت کیوت بگم؟ تیلور ... -
علیرضا محمدی
سلام میشه به وبلاگ منم سر بزنی؟ -
پیشی کوچولو
جادویی ترین کس ؟ کامان شوخی میکنی دیگه TT -
~𝒎𝒊𝒕𝒔𝒖𝒓𝒊
منم هادس. TT
آخرین مطالب
تاریخچه مطالب
نویسندگان
محبوب ترین مطالب
پربیننده ترین مطالب