۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

لبخند ۱۴۰۱

 از اون عکسای داغونی که لبخند رو لبت میارن فقط چون خودت میدونی موقع گرفتنش داشتی به چی فکر می‌کردی : 

۱. اینکه مدرسه حضوری شد، دوباره از نزدیک دیدن کلی هم‌سن خودم نیاز بود (؟)

۲. طلوع های آفتاب امسال >>>>>>>

۳. تابستون، تابستون، تابستون...

۴. نودلای ۱۴۰۱ و با هیچی عوض نمیکنم TT

۵. انیمه هایی که دیدممممممم >>>>>>>>>>>>>

۶. کیدرامای صدای جادو... میشه گفت خود جادو بود :)

۷. آهنگای توایس )))))

۸. وقتایی که مامان بابا ۷ صبح من و میفرستادن استخر تا مثلا از این خنثی بودن در بیام، و جوری که جواب داد و طلوع هاش‌.... >>>>>

۹. وقتی میرفتم به هر پیرزنی میرسیدم سلام میکردم و براش آرزو های خوب خوب می‌کردم و گااااد لبخندشون TTTTTTTTT

۱۰. آدمای عجیبی که دیدم ( که ۹۹ درصدشون همینجان) و جوری که دیدگاه های خفنشون روم یه چسمثقال تاثییر گذاشت >>>>>>

۱۱. عروسی دختر خالمرملممممممم

۱۲. طلوعای پاییز TT بارون پاییزززززز خود پااایییززززززز 

۱۳. جوری که به نوشتن خو آوردم))

۱۴. و البته وقتایی که خودم و به زووور میکشوندم دو صفحه هم شده کتاب بخونم بعد یهو بوووومممم تموم میشه و وای حس افتخار بعدش TT ( بقیه : ۵۰۰ تا تست و درست حل میکنن، من : وایییی یه کتاب ۲۰۰ صفحه ای و بعد ۴ ماه ماتحت دریدگی تموم کردمدنومممممم TT )

۱۵. وقتی با اون زنیکه فرشته رفتیم باغ کتابببببببب 

۱۶. اومممم... میشه اینکه برای اولین بار رفتم زیر بارون شالاپ شولوپ کردم هم اضافه کنم؟ TT

۱۷. منگاتاااا >>>>>>>> واقعا کاری توش نکردم ولی لعنتی خیلی پاتوق خفتی یودمدودد

۱۸. وقتایی که با عسل میرفتم بیرون TT

۱۹. اون هفته ای که مامان و بابا هی بهم اتک میزدن >>>>>>>

۲۰. حرف زدن با سلین و میتسو و پونیو و ایمی و آیلین و میکا و تینا و جیوو و اون مرتیکه مفنگی گه اسمش درسا بود آنیما دافولی با و بقیه و بقیه و بقیههههه 

۲۱. وقتی سلین بهم گفت یه روز برام تو یه باکس نودل تند میفرسته TT

۲۲. وای وقتایی که آنیما میومد پنلم و میترکوندندددد >>>>>>>

۲۳. وای وایایاییی آهنگایی که میکا بهم دادندتوننن

۲۴. وای جیوو....... سر اون وببببب XDDDD

۲۵. صبر کن خیلی داره زیاد میشه زیاد وارد جزئیات شدم ولی دیگه حال ندارم پاک کنم قبول کنید TT ( سه مورد بالا دو کلی حرفای اکلیل کننده در نظر میگیریمممم TT )

پ.ن : وای قرار بود یه چسه بنویسم ولی یهو ذوق کردم از دستم در رفتتتتت TT

  • ۵
  • حرف‌ها [ ۳۲ ]
    • ثنآ ‌‌‌‌‌
    • پنجشنبه ۲۵ اسفند ۰۱

    play l!st

    شماره اول : بخش کوچیکی از آهنگای فارسیِ ادبی که یه ستاره دنباله دار به صورت رایگان میزارن زیر پام من و می‌برن فضا TT

    ۱. پرتقالِ مَن.

    بودنت هنوز، مثل بارونه... 

    مثل قدیما، پاک و روونه 

    از پشت این دیوار بی رحمی که بینمونه

    ۲. منُ تو

    خود مهتابی تو اصلا...

    ۳.شاید؛

    شاید... که باد عطر تنِ او را، از لای در به بستر من ریزد.

    ۴.دل یآر

    تا دیروز... قدمی بردار

     من را باز... به شروعش بگذار :) - آه.. خدایی قشنگی این آهنگ >>>

    ۵.آسمان هم زمین می‌خورد.

    شک نکن من که هیچ، آسمانم زمین می‌خورَد.

    ۶.اشاراتِ نظر

    پاسخم گو... به نگاهی

    ۷.کاور- اگه یه روز

    بزار دلت رنگی بگیره

    دوباره آهنگی بگیر

    ه بگیره رنگ اون دیاری،

    که توش من و تنها نزاری...

    ۸.ای داد، ای یار

    لحظه های بی قصه و طاقت ندارم..

    چشم من به راهه عشقه 

    رفتنت گناه عشقه 

    اون روی سیاه عشقه

    ماهه من...

    ماه من تو چاه عشقه 

  • ۳
  • حرف‌ها [ ۵۹ ]
    • ثنآ ‌‌‌‌‌
    • يكشنبه ۷ اسفند ۰۱
    وقتی فقط چند دقیقه مونده تا آفتاب غروب کنه بیا زیر درخت بید، دستت و روی تنه‌ی چوبیش بزار و چشمات و ببند.
    به تنه‌ی پیر زمان بده تا همه‌ی زخم های روحت و ببینه، تا همه‌ی اونها رو حس کنه و لا به لای ریشه هاش یه اکسیر جادویی برای همه اون اتفاقات درست کنه.
    وقتی آفتاب غروب کنه، کرم‌ های شب‌تاب دورت حلقه می‌زنن و راه پلکانی ای که معلوم نیست از کجا اومده و نشونت میدن.
    به کرم های شب تاب اعتماد کن و از پله ها پایین بیا، به قاب عکس خاطراتت که دورشون تار عنکبوت بسته خوب دقت کن، حتی می‌تونی دستت رو روی اون قاب عکس های خاک گرفته بکشی و زندشون کنی.
    حالا بیا تصور کنیم، یه اتاقک چوبی و نقلی زیر درخت بید، قوطی های مربایی که روی میز کوچولوش چیده شده و دنیایی عروسک خرسی که روی تخت ولو شده، طرح چهارلنگه‌ای که بالشتکا و یه آباژور و کلی کرم شب‌تاب...
    یه جا که می‌تونی از درس و مردم و اتفاقات، از وقتی که حتی دیدن نور خورشید هم آزار دهنده میشه فرار کنی، اینجا یه آدمک قرمز پوش هست که با یه بسته آب‌نبات همیشه منتظرته، همیشه =`>.
    نویسندگان